برگردید حدود دو دهه قبل. رادیو جوان و تیپ جدید برنامهها و برنامهسازان جوانش حسابی افتاده بودند روی بورس. آن وسط همکاری دو نفر خیلی جالب بود و برنامههای خوبی هم تولید میکردند. فرشید منافی از مجریان تاپ رادیو جوان و جوان دیگری از دانشگاه امام صادق(ع) در جایگاه نویسنده و سردبیر و مسئول محتوایی که بعد از چند سال و رسیدن ورقهای تقویم به 88 خیلی پر سر و صداتر هم شد؛ وحید یامینپور. برنامههای یامینپور و منافی عجیب مخاطب داشت در آن روزها.
فرشید مجری ثابت برنامههای یامینپور بود؛ این را خود یامینپور میگوید. یکی دستی بر فرم داشت و اجرای پرنشاط رادیویی را خوب میشناخت و دیگری هم دستی در محتوا. حالا دو دهه قبل را رها کنید و پرتاب شوید به همین روزهای کرونایی. منافی الان آن سوی آب مشغول تولید برنامه است با همان دست فرمان. این مرتبه اما برنامههایش نه در رادیو جوان که در هیچ شبکه رادیویی داخلی هم قابل پخش نیست. او در یکی از رسانههای معاند برنامهسازی میکند و نان در خورش وطنفروشی میزند و زندگی میگذراند.
این طرف اما یامینپور شکل و شمایل و زندگی دیگری دارد درست نقطه مقابل مسیری که منافی برای خودش انتخاب کرده. حالا الانِ این دو نفر را با هم قیاس کنید. جالب است نه؟! اگر پیرایههای سیاسی شخصیت یامینپور از 88 به بعد و بعد هم بُر خوردنش با یک جریان سیاسی تا همین اواخر را کنار بگذاریم، رفتن سراغ نوشتن و انتشار کتاب، ادامه همان مسیری است که از دو دهه قبل از او سراغ داریم. غرض اینکه خیلی فیوزتان از داستاننویسی و رماننویسی او نپرد. یامینپور دارد به اصل خویش باز میگردد. آثاری که یامینپور روانه بازار نشر کرده را از دو جهت میشود بررسی کرد. نخست وجه فنی و تخصصی آنهاست فارغ از آنکه چه نامی به عنوان مولف و نویسنده روی جلد کتاب خورده.
در سالهای اخیر، دست به قلم شدن چهرهها دارد مبدل میشود به یک سنت. نان و آبی هم دارد برای خودش به خصوص برای ناشر جماعت. تصورش را بکنید یک بازیگر درجه چندم یا یک مجری تلویزیونی با کلی فالوئر اینستاگرامی، اسمش بخورد پای یک کتاب به عنوان مولف یا مترجم یا نویسنده. اظهر من الشمس است که اندوخته رسانهای سوژه میتواند آب به آسیاب مالی ناشر بریزد. بماند که خود مولف و نویسنده هم به دلیل قرار گرفتن در زمره اهل قلم، ارج و قربی مییابد دوچندان و کیست که بدش بیاید از این ارج و قرب فرهیخهوارانه؟!
بخش مهم و قابل توجهی از استقبال آثار یامینپور مربوط به ارزش شهرتی است که در پسِ نام او وجود دارد و به برد آثارش دامن میزند؛ چه برای نسخههای داستانی مانند «ارتداد» و «نخل و نارنج» و چه برای ورژنهای غیرداستانی مانند «ماجرای فکر آوینی». سخن اما آنجاست که آثار داستانی یامینپور مصداق غش در معامله و انداختن قناری به جای قورباغه محسوب نمیشوند. هم «نخل و نارنج» و هم «ارتداد» را میشود نام نویسنده را نادیده گرفت و خواند و دربارهشان سخن گفت. این یعنی خود اثر چیزی برای گفتن دارد. یعنی برای گفتن حرفش، آویزان ارزش شهرت رسانهای مولف نشده. یعنی نویسنده واقعا در مقام مولف بوده نه اینکه به مانند بسیاری از سلبریتیها نان شهرتش را بخورد.