در باب ضرورت وجود گونهای از ادبیات داستانی که به ادبیات دینی مشهور شده است اتفاق نظر وجود ندارد؛ این امر خصوصاً درباره بخشی از آن که به زندگی معصومین علیهمالسّلام میپردازد بیشتر مشهود است. چرا که گروهی به دلیل وجود ساحت قدسی معصومین اساساً ورود به این عرصه را جایز نشمرده، آن را بدعتی در تاریخنگاری اسلامی و موجب وهن جایگاه الهی ایشان میدانند. همچنین علاوه بر موضوع در نوع پرداخت به آن نیز ما با چندگانگی در این آثار مواجهیم. بعضی از نویسندگان هر نوع دخل و تصرف و استفاده از عناصر خیالی را در به تصویر کشیدن زندگی معصومین جایز دانسته و برخی دیگر در این مورد جانب احتیاط را نگه داشتهاند و خطوط قرمزی برای آن متصّور هستند.
از سوی دیگر آنچه که در مواجهه با این نوع آثار به ذهن خطور میکند طرح سؤالاتی درخصوص محتوا و شکل بیان آثار داستانی است که در حوزه تاریخ اسلام و تشیع نوشته شده است. اینکه این کتابها تا چه حد اصول داستاننویسی و خلق درام را رعایت کردهاند و آیا اساسا میتوان آنها را داستان نامید یا نه؟ آیا با توجه به اینکه درباره سیر زندگی معصومین آغاز، میانه و پایان داستان معلوم است شکلگیری گرههای داستان و عناصر رمان امکانپذیر است یا خیر؟ پایبندی به عناصر رمان تا چه اندازه ما را مجاز به دخالتدادن عنصر تخیل در داستان پردازی میسازد؟ در فرایند شخصیتسازی تا کجا میتوان از افراد و اتفاقات غیرواقعی و خیالی برای پیشبرد داستان بهره گرفت و مسائلی از این قبیل.
با توجه به این نوع سؤالها به نظر میرسد کتاب «طلوع روز چهارم» نوشتۀ فاطمه سلیمانی را میتوان بهعنوان یکی از نمونههای خوب داستان دینی دانست که در حد تعادل و میانۀ خیال و واقعیت ایستاده است. نویسنده که سابقۀ نوشتن کتابهای دیگری درخصوص زندگی اهلبیت(ع) را نیز دارد، در این اثر به سراغ ماجرای شگفتانگیز تولد امیرالمومنین حضرت علی(ع) رفته است و با بهرهگیری از مطالعات تاریخی، خواننده را با چندین واقعه مهم در طول زمان آشنا میسازد. او در یک حجم قابل قبول و در بستر روایت یکی از اتفاقات مهم تاریخ اسلام و تشیع، به شرح زندگی چهار زن مشهور و مهم در ادیان دیگر یعنی مریم مادر حضرت عیسی(ع)، هاجر مادر حضرت اسماعیل(ع)، یوکابد مادر حضرت موسی(ع) و آسیه همسر فرعون نیز میپردازد. داستان این زنان که از زبان اول شخص و خاطرهگونه روایت میشود در مکان و زمانی واحد به داستان زن پنجمی گره میخورد که قرار است مادر یکی از تاریخسازترین مردان جهان باشد.
اگر بتوان برای این روایتهای بههمپیوسته، پیرنگ واحدی متصور شد به نظر میرسد امر دشوار و خطیر مادری است؛ آن هم نوعی از مادری که در معرض آزمونهای دشوار الهی به بلوغ و نهایت خود میرسد. در این میان فاطمه بنت اسد، با گوش دادن به زوایای کمتر گفته و شنیده شده داستان زندگی زنانی که در تاریخ به مراتب والای معنوی دست یافتهاند، به عظمت مولود با برکت خود بیش از پیش آگاه میشود و با قلبی سرشار از یقین پا از کعبه بیرون مینهد.
گرچه انتخاب راوی اول شخص (من راوی)، لحن کتاب را به تکگویی نمایشنامهگونه نزدیک کرده است، ولی نویسنده تا حد امکان با ایجاد پیوند میان روایت افراد و افزودن دیالوگهایی میان آنها، سعی کرده است انسجام درونی داستان را حفظ کند. لحن و نگاه زنانه و مادرانۀ کتاب نیز از نقاط قوت آن به شمار میرود که همدلی خواننده را به دنبال دارد. زبان ساده و صمیمی و در عین حال پاکیزه و ویراستۀ داستان، نشانی از حرکت روبهجلو و غنیتر شدن تجربۀ نویسنده در امر نوشتن است. با این همه از آنجا که عنوان کتاب و محوریت آن ناظر به تولد امام اول شیعیان است، انتظار میرفت که داستان در خصوص مادر آن حضرت، اطلاعات و توضیحات بیشتری به خواننده دهد و شخصیت ماندگارتری از ایشان ترسیم کند. همچنین به همان اندازه که عنوان کتاب بیانگر اهمیت عنصر زمان در داستان و گویای مضمون آن است، تصویر روی جلد مبهم و گنگ به نظر میرسد و مفهوم روشنی را به ذهن متبادر نمیکند. در هر حال خواندن این کتاب که نشر نیستان آن را به چاپ رسانده است در این ایام خالی از لطف نیست.
پونه فضائلی، قفسه کتاب