فکر کنید نویسندهای در یک خانه پنهان شده است. از پنجرهی اتاق بیرون را نگاه میکند و میبیند تعدادی مرد در حال آمدن به طرف خانه هستند، وقت فرار است اما پیش از رفتن باید چیزی بنویسد. نوشتهای که او در آن لحظات مهم و حساس خواهد نوشت قطعا رازی را فاش میکند که بسیار مهم و حیاتی است.
موقع خواندن کتاب بیوهها از آریل دورفمن دقیقا همین احساس را داشتم. نوعی هیجان و اضطراب. گرچه دورفمن این کتاب را در حال فرار ننوشته، اما او نویسندهای ست که درگیر جریانهای سیاسی شده و مجبور به سفر بوده. مدتی هم زندگی مخفی داشته است و بیوهها را در دوران تبعیدش نوشته. کتابی که قصد داشت به نام مستعار چاپ کند اما به دلایلی منصرف شد.
در بیوهها ما با زنانی سوگوار روبهرو هستیم. انگار دیر رسیدهایم، حکومتی دیکتاتوری در سرزمینی نامعلوم برای سرکوب مخالفانش تمام مردان را دستگیر کرده است. وقتی ما به آن روستا میرسیم زنانی کنار رودخانهای رخت میشویند و جز یکی دو مامور پلیس و یک پسر نوجوان مرد دیگری در روستا نمانده است.
رودخانه داستانی را آغاز میکند. جسدی را با خود میآورد با صورتی متلاشی شده. هر کدام از زنان ادعا میکنند که این پیکر مردی است که از دست دادهاند. شوهر، پدر یا برادرشان. آنها دیگر بیآنکه امیدی برای بازگشت گمشده خود داشته باشند تنها به دنبال دفن کردن آن جسد هستند تا شاید آرامش به زندگیشان برگردد.
قهرمان کتاب سوفیاست. زنی که پدر، همسر، پسران و نوهاش را از دست میدهد اما در برابر ماموران میایستد و جنازه آنها را میخواهد. سوفیا با زنان دیگر صحبت میکند و آنها را تشویق میکند که به دادگاه بروند و حقشان را بخواهند. در میان این غم و سوگ و تاریکی، یک عشق هم روایت میشود، عشقی که انتظار داریم شرایط را بهتر کند اما کنار همان رودخانه درگیر یک تکه پارچه سیاه میشود. نمادی که همه چیز را در خود غرق میکند.
آریل دورفمن داستان را از زاویه دیدهای مختلف نوشته است. بعضی از فصلها را به صورت سوم شخص و بعضی را از زبان فیدلیا یکی از شخصیتهای داستان آورده. این جابهجایی راوی داستان، هم پیچیدگی را کمی بیشتر کرده و هم همان حس اضطراب را منتقل میکند. فصل دهم داستان گمشده است. در این فصل از زبان پسر نویسنده، نوشته شده:«هیچ راهی وجود ندارد که بفهمیم چه اتفاقی افتاده یا نویسنده برای این بخش رمان چه طرحی در سر داشته است.» این هم تکه آخر پازلی که حس خواندن یک داستان سری را برایمان ایجاد میکند.
بیوهها یک کتاب کوتاه ۲۰۰ صفحهای است که زندگی زنانی آسیب دیده از حکومت دیکتاتوری را روایت میکند. حکومتی که فکر میکند اگر مردان را دستگیر کند در امان خواهد بود، اما حالا با زنانی روبهروست که با درخواست تحویل جسد و برگزاری مراسمی برای عزیزانشان تبدیل به «هیولای مادینهی غولآسایی با پانزده بیست سر» میشوند.
زهرا راستگویی،قفسه کتاب