برای خواندن کتاب «بابابزرگ آلبالو گیلاسی» سه ساعت زمان کافی است.
داستان کتاب «بابابزرگ آلبالو گیلاسی» در مورد پدربزرگی است که چشمهایش خیلی خیلی ضعیف است. اما حاضر نیست عینک بزند. برای همین مدام برایش مشکلات مختلف پیش میآید. مثلاً یک بار میخواهد «دیس برنج» را سر سفره بیاورد ولی «غذای مرغها» را میآورد سر سفره و همه تعجب میکنند. یا یک بار فکر میکند «بادمجان فروش» توی کوچه «کفشفروش» است و نوهاش را میبرد تا برایش کفش بخرد ولی عوضش کلی بادمجان گیرشان میآید. من این کتاب را خیلی خیلی خیلی دوست داشتم. آن هم به خاطر اینکه موقع خواندنش حسابی خندیدم. این قدر خندیدم که مامان و برنا هم کنجکاو شدند بیایند و ببینند داستان چیست که من را این قدر میخنداند. بعد که باهم قصه را خواندیم. برنا گفت:«این کتابها فقط برای خندیدن است و ارزش دیگری ندارد.» ولی مامان گفت که کتاب جالبی است. به بچهها یاد میدهد که چرا بعضی اوقات پدربزرگها کارهایی میکنند که به نظر ما عجیب است. چون آنها فکرهایی دارند که ما درکشان نمیکنیم و باید سعی کنیم فکرهای آنها را بفهمیم. مثل پدربزرگ قصه که از عینک زدن خجالت میکشید و میترسید. بعد مامان گفت تازه این را هم به بچهها یاد میدهد که لجبازی کردن هیچ فایدهای ندارد. مثلاً وقتی عینک لازم داریم باید عینک بزنیم. مثل وقتی که دکتر لازم داریم و باید دارو بخوریم. البته مامان کمی هم از دست نویسنده ناراحت بود. میگفت کاش بعضی حرفهای بد توی کتاب نبود. که ما بچهها یاد نگیریم. گرچه از نظر من ایرادی نداشت. حتی گاهی هم خندهدار بود.
وقتی مامان اینها را گفت خیلی خوشم آمد. چون برنا همیشه جوری حرف میزند که انگار فقط کتابهایی که او دوست دارد حرفهای خوبی میزنند و کتابهایی که من دوست دارم بچگانه و بیارزشاند. از همان روز تصمیم گرفتم کمین کنم و یک فرصت خوب به دست بیاورم تا من هم بتوانم کتابهایی که دوست دارم را توی این ستون معرفی کنم. چون ستون بغلی کتابهای مخصوص کوچولوها را معرفی میکند. اینجاهم که ستون برناست و هر چه خودش و همسنهای خودش دوست دارند را میآورد. نمیدانم تکلیف ما بچههای کلاس پنجم و ششم چه میشود؟ که الحمدلله این هفته مسابقه فوتسال به دادم رسید!
حالا بچههای خوب کلاس پنجم و ششم و حتی بچههای بزرگتر یا حتی خیلی بزرگترها اگر یک کتاب دلتان میخواهد که با آن کلی بخندید و خوش بگذرانید بروید سراغ «بابابزرگ آلبالو گیلاسی». آن را به دست هر کلاس پنجم ششمی دیگر هم که میشناسید برسانید و نگذارید خواهر برادرهای بزرگتان بگویند کتابهای شما بچگانه هستند!
ثنا از کلاس پنجم، خواهر برنا از کلاس نهم
قفسه کتاب