آیین کتابخوانی را باید چطور بیاغازیم؟! اینکه کسی تا میل به کتاب خواندن پیدا کند باید پشت میز تحریری بنشیند که کنار پنجرهای رو به خیابان است؟! یک لیوان چای یا قهوه هم در دست دارد با انبوهی از خودکارهای رنگی رنگی شود و همزمان هم جرعه جرعه، چای یا قهوه را به جان نیوش میکند؟! اگر در زمره بالا و پایین روندگان در صفحات بلاگرهای کتاب باشید یحتمل تعدادی میوه خرد شده در داخلی یک بشقاب با رنگ نارنجی جیغ هم باید توی میزانسن کتابخوانیتان باشد!
میوهها هم الزاما باید میوه فصل باشند! مثلا کسی که با خربزه کتاب نمیخواند که! حالا ما که این میزانسنها را دیدهایم میخواهیم با زیرپیراهن و پیژامه و بدون چای و قهوه و میز تحریری که کنار یک پنجره رو به خیابان باشد کتاب بخوانیم… گیریم اینها هم اوکی شد تازه به خودمان میآییم با بیژامه که نمیشود میزانسن کتابخوانی داشت. لاجرم میرویم و لباس مجلسی میپوشیم و بعد تازه با همه این اهن و تلپها میبینیم که کتاب خواندنمان نمیآید!
نخیر! کتاب خواندن لزوما با این قِر و فِرها همراه نیست. به این فکر کنید که چطور راحتتر هستید! درازکش و بیژامه به تن با تغار آبدوغ خیار کنار دست یا پشت میز تحریر یا ولو شدن روی مبل و دست به کتاب شدن توی پارک کنار لشگر پیرمردها و پیرزنهای بازنشستهای که دور هم جمع شدهاند و منچ بازی میکنند؟! راحت باشید! ببینید در چه وضعیتی راحتتر هستید به معنای واقعی کلمه. قرار هم نیست مهمانی بروید که بخواهید ژست رسمی داشته باشید. اگر عشقتان کشید کنار دستتان یک لیوان چای یا قهوه یا هر اشربه و اطعمه دیگری که میل دارید بگذارید و اگر هم دست و پا چلفتی تشریف دارید که با یک حرکت دست یا پایتان ممکن است لیوان یا بشقاب توی در و دیوار شوت شود، پس لاجرم باید قید این شیکبازیها را بزنید.
شما جلوی دوربین نرفته و مهمان برنامه خانه و خانواده هم نیستید که بخواهید خیلی عصاقورت داده و رسمی کتاب بخوانید و نگران قابهای غیررسمی باشید. خیلی راحت و رها باشید. شُل کنید! باور کنید ولو شدن روی کاناپه با لباس راحتی و بیژامه و همزمان لابلای سطرهای کتاب مورد علاقه بالا و پایین رفتن از بزرگترین لذات زندگی است فارغ از اینکه در فضای مجازی و فیلم و سریالها، کتاب خواندن جز پشت میز تحریر و کنار پنجره رو به خیابان شدنی نیست.
قفسه کتاب