قرار است بررسیای داشته باشیم حول شخصیت ابوالقاسم خان فردوسی (دامتبرکاته)، همجوار امام رئوفمان (علیهالسلام) در طوس که بهزعم پیشرفت فضای مجازی در گور خودشان از این حجم از تغییر زبان پارسی بندری میزنند. گفتیم بنشینیم و یک فاتحهای نثار مرحوم مغفور کنیم و کمی هم به گرانسنگترین اثر خلق شده توسط ایشان بپردازیم که هم عاقبت خیریهای برای ما باشد و هم تسلایی برای بازماندگان وی!
القصه؛ من خودم شخصاً از آن دست آدمهایی بودهام که در دوران دبیرستان تا میگفتند شعر از فردوسی است خنجی عمیق بر صورت میکشیدم و بر سر زنان سهراب و رستم را ناسزا میدادم و دعا میکردم که ماشین معلم ادبیات هم پنچر شود و آن روز به مدرسه نیاید. راستش تنبلی میکردم آن ابیات قلمبهسلمبه را حفظ کنم. به خودم هم میگفتم: خب یک پدر و پسری همدیگر را گم کردهاند و این قاتل شده است و دیگری مقتول؛ به من چه؟! بعدترها که سنگ روزگار به سر مبارک خورد و فهمیدم ایدادبیداد که این ابوالقاسم جان فردوسی که بوده و چه خدمتی به جامعه ادبیان سرزمین پارسی کرده، از کرده خود شرمسار شدم. حالا هم برای اینکه از دلش دربیاورم، میخواهم شما را با ایشان آشنا کنم. تشریف بیاورد پاراگراف بعدی تا عرض کنم.
جانم برایتان بگوید که این ابوالقاسم حسن پور علی توسی، معروف به ابوالقاسم فردوسی، حماسهسرای بزرگ سرزمین ایران بوده که بخشی از فرهنگ و ادبیات غنی ایرانزمین اعتبار خودش را از فردوسی میگیرد. هروقت هم که سخنی از ادبیات حماسی ایران بر زبان بیاید، نام فردوسی تداعی میشود که با عشق به ایران و با الهام از آموزههای دینی و اخلاقیاش، بلندترین اثر منظوم حماسی تاریخ ایران، «شاهنامه» را سرود. (همانی که برای حفظ نکردنش سر جنگ داشتم.) اما مهمترین نکته این است که اطلاعات مفیدی درباره ایشان در دسترس نیست و چیز خاصی از زندگی شخصیاش نمیدانیم مثلاً اینکه چه زمانی ازدواج کرد؟ موقع شاهنامه نوشتن همسرش غر میزد یا نه؟ اصلاً نظر بانو را درباره اشعارش میپرسید یا با بیتوجهی کام زندگی را تلخ میکرد؟ از زمان دقیق ازدواج فردوسی تاریخ مشخصی در منابع ذکر نشده؛ اما پسر فردوسی در سال 349 هجری شمسی به دنیا آمده است و دو فرزند، یک دختر و یک پسر داشته که پسرش را در زمان زندگی خودش ازدستداده است؛ روحش شاد. خلاصه که فردوسی اگر در زمان فعلی زندگی میکرد، بلاگر خوبی نمیشد!
تنها چیزی که از او میدانیم این است که در یکی از روزهای سال ۳۱۹ شمسی در روستای پاژ توس به دنیا آمده، تابستان و زمستانش را هم نمیدانیم. پدرش در طبران توس دارای مال و اموال و جایگاه مناسبی بوده است. کل ایلوتبار فردوسی هم از دهقانان صاحب زمین و ثروت بودند و به همین دلیل، ابوالقاسم در دوران نوجوانی و جوانیاش در آسایش و راحتی زندگی کرده است. همین تمکن مالی باعث شد تا او بتواند دوران نوجوانی و جوانی را صرف مطالعه تاریخ و بهدستآوردن علم کند. هرچه بیشتر در تاریخ ایران پیش میرفت و مطالعه میکرد، به داستانها و افسانههای کهن ایرانی بیشتر علاقهمند میشد؛ تا جایی که تصمیم به نوشتن مجموعهای عظیم از داستانهای اساطیری ایرانیان گرفت. دوران کودکی فردوسی با دوران پادشاهی سامانیان همزمان بود و پادشاهان سامانی به ادبیات ایران علاقه بسیار داشتند. خلاصه که همه چیز دستبهدست هم دادند تا این پسر خلف ایرانی یک کار بزرگی برای سرزمینش بکند و درحالیکه زیر باد کولر نشسته است، رفاه از سر و کول زندگیاش بالا میرود، قلمفرسایی کند.
به نظم در آوردن کتاب فردوسی، «شاهنامه» در حدود ۳۰ سال به طول انجامید و در این مدت فردوسی تمام زمان خودش را در راه تحقیق و نوشتن این کتاب صرف کرد و در تمام سالهای عمر خودش، ثروتش را در راه نوشتن شاهنامه و گذران زندگی، از دست داد.
در سالهای بعدش هم پس از اتمام ثروت فردوسی، به جز چندتایی از بزرگان خراسان، فردوسی را برای به پایان رساندن کتابش یاری نکردند، رفیق جیب بزرگوار بودند! منابع تاریخی میگویند که متن شاهنامه در ذهن فردوسی بوده و با پیروی از شاهنامه ابومنصوری شکل گرفته و در سال 388 شمسی، در سن ۷۱ سالگی نسخه جدیدی از شاهنامه را ویرایش کرده است. اما با وجود حمایت علاقهمندان تاریخ و ادبیات کهن در خراسان، فردوسی مورد بیمهری زیادی قرار گرفت و در سالهای پایانی عمرش مهجور ماند. حاضران در آن دوران میگویند که دلیل این مسئله یکی کملطفی سلطان محمود غزنوی بود و دیگری شیعه بودن فردوسی. برای مسلمانان خراسان قبول شیعیان در زمان حیات فردوسی دشوار بود و به همین جهت او را از خود دور میکردند. برای زمان فوت فردوسی نیز روایت دقیقی وجود ندارد. بر طبق روایتهای مختلف، فردوسی حوالی سال ۳۹۷ هجری خورشیدی یا ۴۱۱ هجری قمری، جان سپرده اما در شاهنامه به اعداد ۷۶ و ۸۱ سال درباره عمر او، اشارههایی دیده میشود. میتوان از اطلاعات موجود نتیجه گرفت که فردوسی در حدود ۸۰ سال عمر کرده است که سی سالش صرف نوشتن شاهنامه شد.
این بود انشای من!