ازآنجاکه در یک کنش جمعی، همواره هنگام وفات اهالی حوزههای مختلف، تازه یادمان میآید که بله آقا یا خانم فلانی چنین بود و چنان بود، ناچارا سلطۀ این هنجار جمعی ما را به اینسو کشاند که در این مقطع به معرفی جناب پزشکزاد بپردازیم، یعنی چند صباحی پس از فوتشان (22 دیماه 1400)!
ایرج پزشکزاد در سنۀ 1306 هجری شمسی به جمع مخلوقات این کرۀ اضافه شد. پدر جنابش از اطباء وقت بود و مادرش نیز دُخت مؤیدالممالک فکری ارشاد، از قدمای نمایشنامهنویس در ایران. جناب پزشکزاد پس از به اکمال رساندن تحصیلات در ایران و فرانسه با مدرک رشتۀ حقوق از تحصیل فراغت پیدا کرد و در ایران به امر قضاوت مشغول شد. بعد از مدتی حکمراندن بین اختلافات، سری نیز به وزارت امور خارجه زد و درنهایت برای حسن ختم برای آخرین سمت رسمیاش پشت میز مدیرکل روابط فرهنگی نشست.
مرحوم پزشکزاد در اوایل دهۀ 30 با نوشتن داستان کوتاه برای مطبوعات و ترجمه آثار رماننویسان غربی مثل ولتر و مولیر و… دستبهقلم شد و قلم را حتی زمانی که در وزارت نیز اشتغال داشت رها نکرد و در همان زمان ستون طنز آسمون ریسمون را در مجله فردوسی مینوشت.
پزشکزاد اندر احوالات خودش اینگونه میگوید: «از پدری پزشک و مادری معلم به دنیا اومدم. تحصیلات ابتدایی و متوسطه در تهران و تحصیلات عالیه رو در فرانسه در رشته حقوق گذراندم. بعد از فارغالتحصیلی به استخدام وزارت امور خارجه درآمدم و بهعنوان دیپلمات تا انقلاب در اونجا کارکردم. بعد از انقلاب از کار اخراج شدم بهطوریکه حتی حقوق بازنشستگی هم شامل حالم نشد. بعد از اون به فرانسه برگشتم و به کار روزنامهنگاری و قلمزنی و نوشتن اراجیف مشغول شدم.»
درست است که امروز نام جنابش با «دایی جان ناپلئون» عجین شده اما آثار دیگری نیز در کارنامهاش به ثبت رسیده مثل: ممجعفر در پاریس، بوبول، آسمون ریسمون، شهر فرنگ از همه رنگ، انترناسیونال بچه پرروها، رستم صولتان، گلگشت خاطرات، بلیط خانعمو، مصدق بازمصلوب: چند مقالهٔ سیاسی و چندین مقالهی سیاسی و تاریخی و ترجمههای دختر گرجی از موریس دوکبرا، زندانی کازابلانکا از موریس دوکبرا، فردا گریه خواهم کرد از لیلیان روت، شوایک سرباز پاکدل از یاروسلاو هاشک، دو سرنوشت از ویلکی کالین و …
اما بررسی آثار…
1. «دایی جان ناپلئون»
«دایی جان ناپلئون» روایتگر پسری عاشق است که دل درگرو دخترداییاش دارد و دست روزگار بهگونهای رقمزده که خانوادۀ این عاشق و خانوادۀ این معشوق در یک باغ بزرگ زندگی میکنند. خود نویسنده میگوید که برای این باغ از باغ موروثی مادرش در دوران کودکی الهام گرفته است.
2. «ماشاءالله خان در بارگاه هارونالرشید»
اثر در ژانر طنز و برای طیف سنی کودک و نوجوان نوشتهشده اما خود مؤلف اذعان دارد که حتی سالخوردگان نیز میتوانند از آن لذت ببرند. قصه دربارۀ یک دربان بانک است که بعد از مطالعاتی حول حُکام عباسی، توسط یک فرد مرموز به بغداد آن زمان سفر میکند، زمانی که خاندان برمکی نبض آبادانی قلمرو اسلامی را در دست دارند.
3. «زندانی کازابلانکا»
در این اثر ما با یک داستان عاشقانه طرفیم. زنی انگلیسی به نام مادام لیدیا آداب و مقررات جامعه که برای هر دسته از مردم معینشده را میشکند و از چهارچوبها خارج میشود. همین باعث میشود که توجه پلیس و بعض از همسایگان جلب شود و درنتیجه همین جلبتوجه او را به ورطۀ مجازات میاندازد، مجازات برای جرمی که مرتکب نشده! اثر فوق به قلم مرحوم پزشکزاد به زبان فارسی برگردانده شده.
4. «دزیره»
دزیره کلاری دختر دوم یک تاجر ابریشم اهل مارسی بود که در 1777 میلادی متولد شد. او زندگی پرفرازونشیبی را پشت سر گذراند. در جوانی عشق سوزانی بین او و ناپلئون بناپارت شکل گرفت و درجایی که کفگیر ناپلئون به تهدیگ خورده بود اگر نمیبود هفتاد سکه همین بانو عاشقپیشه، نه آیندگان اسمی از ناپلئون میشنیدند و نه از آن کشورگشاییهایش. حال این رمان آمده که وقایع حول این رابطه را برای مخاطب بازگو کند. اثر، تاریخی نیست اما بسیاری از تحولات فرانسه و اروپا را برای خواننده روشن میکند. این رمان توسط افراد مختلفی در ایران ترجمهشده، اما معروفترین ترجمهاش همین ترجمه جناب پزشکزاد است.