زنی را فرض کنید که در آستانۀ ورود به چهلسالگی قرار دارد و سرش با همسر و بچههایش گرم است و میخواهد هم بهعنوان همسر و هم بهعنوان مادر تسلط نسبیای روی زندگیاش داشته باشد. الان همین چند حرفی که برای توصیف اثر بافته شد، خودش نوید یک سوژۀ جذاب و کشنده را میدهد حال فرض کنید که دراینبین قرار است باب یک عشق قدیمی هم در ماجرا باز شود و بهقولمعروف حال باید در پی خری باشی تا باقالیهایت را سوار کنی. ترکیب آن شخصیت مادر چهلساله و این چالش جدید، هشدار را به مخاطب میدهد که قرار است کتاب با چسب یک دو سه به دستتان الصاق بشود.
توضیحات اولیه از کلیت داستان احتمالاً این فرضیه را پررنگ میکند که نویسنده، داستانی را پخته پر از رمز و راز و معما ولی باید عارض شد که این فرضیه از بیخ غلط است. ناهید طباطبایی تلاش کرده که بهدوراز پرحرفی و ابهام خیلی روان و سرراست قصهاش را برایمان بگوید و این سادگی و صمیمیت قلم، کشندگی داستان را چند برابر کرده، کاری میکند که تا آخرین برگ، خواننده چشم از شخصیتهای داستان برندارد. بگذارید حال که تا اینجا آمدید، قبل از ورود رسمیمان به داستان و کم و کیفش، در پرانتز این نکته را هم بگوییم که از این کتاب یک اقتباس سینمایی در سینمای خودمان هم ساختهشده و محمدرضا فروتن و لیلا حاتمی در آن ایفای نقش نمودند، پرانتز بسته!
در «چهلسالگی» تصاویر خیلی مهم هستند، البته مقصود تصاویر ذهنی است. نویسنده تلاش زیادی را به کار بسته تا با دقت فراوان به جزئیات، هر صحنه از رمان را بهصورت تصویری در ذهن خواننده بسازد. اشارات شخصیتهای داستان به محیط اطرافشان خیلی زیاد است اعم از اشاره به بو رنگ صدا و… و همین طلب دقت و وضوح تصویرسازی را بالا میبرد.
یکی از بارزترین صفات اثر این است که میخواهد در طی یک موجشکنی انتحاری تصاویر کلیشه شده در ادبیات روایی را تغییر بدهد. البته نه تصاویر مربوط به بانوان و احوالاتشان در این سن و سال چراکه خود نویسنده در کتاب نیز از همین تصاویر پیروی میکند. آن موجشکنی انتحاری زمانی رخ میدهد که پای یک عشق قدیمی به زندگی این خانواده باز میشود. البته این بار برخلاف جریان متداول داستانهای فارسی، این عشق مربوط به گذشته زن خانواده میشود و نه شوهر!
اما مهمتر از این مسائل تصویری است که نویسنده از این خانوادۀ استاندارد در مواجهه با مشکلات ارائه میدهد. خانوادهای که انگار این درونشان نهادینهشده که هر چه مشکل در نظرت کوچکتر به نظر برسد حل کردنش سادهتر است، چیزی که خب در این روزگار نایب شده. خانوادۀ قصۀ ناهید طباطبایی اعضایش با یکدیگر تعامل دارند و با مشکلی روبهرو میشوند که خب سابقۀ پررنگی در روابط خانوادگی ندارد. در روبهرو شدن با این مشکل دو کار اساسی و مهم انجام میدهند، اولاً اینکه نادیدهاش نمیگیرند و دوما کتمانش هم نمیکنند. تمام اعضای خانواده در جریان وضعیت بحرانی قرار میگیرند حتی فرزندان و هرکدام بنا به ظرفیتشان تلاش میکنند تا بهنوعی در حل این مشکل سهیم باشند.
در کل که هم رمان عمیق است و هم ساده؛ یعنی نویسنده نگاهش به پدیدههای اجتماعی عمیق است ولی هنگام روایتشان ذهن مخاطب را با پیچدهنگاری خسته نمیکند و حرفهایش را خیلی راحت و ساده کف دست مخاطب میگذارد.