قیل و قال امروزمان سر مغز است البته نه از آن مغزهایی که بوی جوشیدنشان کف سینی دلربای کَلَپچخانه (همان کلهپزی خودمان)، پنج صبح هوش را از سر مردم محل میبرد که اگر هم امروز منو آزاد بود همان را انتخاب میکردیم ولی چه کنیم که منو را بستهاند و در این مقال باید برویم سراغ بالاخانۀ این موجود دو پا.
احتمالاً اگر سرتاپای این نیمچه حیوان دوپا را زیرورو کنیم و حسابی تکانش بدهیم تا خورده و نخوردهاش مشهود شود، نتوانیم عجیبتر و پیچیدهتر از مغز، متاعی از درون کالبدش بیرون بکشیم. اگر وارد قیاس هم بشویم، احتمالاً مدال پیچیدهترین مغز جانداران روی زمین باز به همین موجود دو پا برسد. بگذارید کمی حسابوکتاب کنیم؛ این یک قاعده است که محاسبه نسبت جرم مغز انسان به بدنش بیشتر از محاسبه همین نسبت در هر زندۀ دیگری است. برای مثال اگر یک استخوان دوپارۀ شصت کیلویی را در نظر بیاورید، حتماً باید اندازۀ یک کیلو و نیم گرم برای مغزش جا در نظر بگیرید. درصورتیکه از دستۀ سنگینوزنان، مغز نهنگ 35 تنی، فقط هفت کیلوگرم وزن دارد. یا از باب مخلفات درونی هم باز متمایز است، چراکه احتمالاً هیچ کَلَپچی را پیدا نمیکنید که مغزش 100 میلیارد نورون داشته باشد!
مخلص کلام آنکه این قطعه از کالبد انسان دست همۀ همسانان خودش را از پشت بسته و به دلیل همین خاص بودن و پیچیدگیهایش هنوز وجوه بسیار مجهولی برای جویندگان قلمرو طب و زیست دارد. البته این خودش نکتۀ جالبی است که این مغزی که شناختن جزو وظایفش محسوب میشود، از شناخت خودش عاجز است. همین عجز و مجهول بودن سوژه باعث شده که اهالی دانش برای شناسایی این مخلوق بینظیر، آن را در ترازوی قیاس با باقی مخلوقات مشابه قرار بدهند تا بلکه از این طریق چند پردهای از این مجهولات حل بشود. کتاب موردنظر این چند سطر هم با همین قصد و غرض مغز انسان را در مقابل کامپیوتر قرار میدهد.
در نگاه اول، حجم لا جون کتاب، آبکی بودن محتوا را در ذهن تداعی میکند ولی نباید گول قلت اوراق را خورد. بگذارید همین اول کار میخ را بکوبیم که این کتاب فقط راست کتابخانۀ افرادی است که سرشان برای مسائل علمی درد میکند و جای ناهار و شام اعداد و ارقام جویده باشند. هدف اصلی کتاب این است که نوعی مقایسه بین کامپیوتر و مغز انسان ترتیب بدهد و ازاینرو اثر به دو بخش اصلی تقسیم میشود: بخش اول به فنّاوری و خصائص رایانه میپردازد و بخش دوم به کارکرد مغز. البته غایت مؤلف یک اینهمانی سطحی بین مغز و کامپیوتر نیست؛ نویسنده هم شباهتها را نشان میدهد و هم تأکید جدی روی وجوه تمایز دارد.
در ابتدای کتاب علاوه بر مقدمۀ نویسنده سه پیشگفتار دیگر را هم مشاهده میکنیم که یکی را عیال مرحوم نویمان نوشته است و دوتای دیگر را از متکلمین جامعۀ علمی. این دو پیشگفتار هم ازلحاظ معنا و محتوا همطراز خود کتاب هستند و درک و فهمشان سخت و نیازمند زمان است.
خود نویسنده، جان فون نویمان (1903-1975) از نوابغ قرن بیستم بوده. فردی که ریشههایش به آبوخاک لهستان میرسید و از 1930 برای امور پژوهشی در آمریکا ساکن شده بود. نویمان هم دستی بر آتش ریاضی داشت و هم پا در قلمرو فیزیک گذاشته بود اما محصول و ثمرۀ تحقیقاتش آنقدری بنیادین و زیربنایی بودند که اتمسفر بسیاری از علوم را متحول کنند؛ مثل اقتصاد، آمار، جغرافیا، هواشناسی، زیستشناسی و پزشکی. در کنار این لیست بلندبالا نام نویمان در فهرست مغزهای متفکر جهان کامپیوتر و فناوری هم دیده میشود.